پرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا جزو پرسشنامه‌های بسیار دقیق شخصیتی بوده که دارای روایی و پایایی بالایی است و در جامعه روانشناسی از شهرت قبل توجهی برخوردار است. این پرسشنامه مفاهیم مربوط به زمینه‌های شخصیتی و اجتماعی را در آزمودنی‌ها می‌سنجد و برای جامعه‌ی غیر بیمار جامعه بکار برده می‌شود. در آزمون حاضر سعی شد تا آن دسته از ویژگی‌هایی شخصیتی که قابلیت کاربرد فراگیرتر و گسترده‌تری در زندگی افراد دارند مورد بررسی قرار بگیرد.

پرسشنامه کالیفرنیا 18 مقیاس متفاوت را مورد بررسی قرار می‌دهد که هر یک از مقیاس‌ها به منظور ارزیابی یکی از جنبه‌های مهم روانشناسی بین‌فردی ساخته شده است.این آزمون ارزیابی جامعی را از شخصیت آزمودنی نشان می‌دهد.

1.تنها به خاطر بودن یا مردم است که از شرکت در اجتماعات لذت می‌برم.
2.جالب‌ترین قسمت مجلات، صفحه طنز و فکاهی‌های آن‌ است.
3.پدرم مرد ایده‌آلی به نظر می‌آید.
4.آدم نیاز دارد که گاهی خودنمایی کند.
5.اگر واژه‌هایی مثل احتمالاً، تقریباً و شاید را به دست فراموشی بسپاریم، فکر کردن آسان‌تر خواهد بود.
6.خیلی مشتاقم که در زندگی فرد موفقی باشم.
7.درجمع معمولاً بیشتر با دیگران همرنگی نشان می‌دهم تا ابراز عقیده
8.از دیدن فیلم‌های تخیلی(گالیور در سرزمین کوتوله‌ها) لذت می‌برم.
9.معمولاً بیش از یک‌بار در هفته به سینما می‌روم.
10.بعضی از مردم مشکلات خود را به صورت اغراق‌آمیز بازگو می‌کنند تا همدردی دیگران را جلب کند.
11.حتی اگر درباره‌ مسئله‌ای تصمیم گرفته باشم، دیگران به آسانی می‌توانند عقیده من را تغییر دهند.
12.اغلب احساس می‌کنم در انتخاب شغل اشتباه کرده‌ام.
13.نمی‌توانم سریع تصمیم بگیرم.
14.همیشه از این قانون پیروی می‌کنم:”کار بر تفریح مقدم است.”
15.در طول هفته چندین بار دچار این احساس می‌شوم که گویا قرار است اتفاق وحشتناکی روی دهد.
16.خدمت به مردم بی‌فایده است؛”می‌خواهی ثواب کنی، کباب می‌شوی.”
17.روزنامه نگاری را دوست دارم.
18.آدمی که برای رأی دادن در انتخابات شرکت نکند، شهروند خوبی نیست.
19.شغل پیمانکاری ساختمان را دوست دارم.
20.کارهای بسیار عجیب و غریبی کرده‌ام.
21.زندگی روزمره، پر از چیزهایی است که آدم را به زندگی علاقه‌مند می‌کند.
22.تقلب در گزارش بدهی مالیاتی، مثل دزدی از دولت است.
23.از بسیاری جهات، افراد فقیر بهتر از آدم‌های ثروتمند هستند.
24.همیشه دوست دارم که وسایلم را پاک، تمیز و مرتب نگهداری کنم.
25.از دیدن افراد زرنگ و طعنه‌زن احساس ناراحتی می‌کنم.
26.خوب است که آدم برای حل مشکلاتش پارتی داشته باشد.
27.وقتی می‌شنوم که آشنایی به موفقیت دست یافته‌است، چیزی شبیه شکست را در خود احساس می‌کنم.
28.فکر می‌کنم که شغل طراحی لباس را دوست دارم.
29.اغلب دیگران به من می‌گویند که فرد عصبانی مزاجی هستم.
30.گاهی اوقات کمی پشت سر دیگران غیبت می‌کنم.
31.شک دارم که بتوانم رهبر خوبی باشم.
32.معمولاً در برابر کسانی که زیادتر از حد انتظار ابراز دوستی می‌کنند، با احتیاط عمل می‌کنم.
33.معمولاً ترجیح می‌دهم که با زن‌ها کار کنم.
34.به اکثر مردم می‌توان اعتماد کرد.
35.وقتی می‌بینم کسی آب دهان بر روی زمین می‌اندازد، خشمگین می‌شوم.
36.در مدرسه زیاد والیبال یا فوتبال بازی می‌کنم.
37.در مقایسه با دوستانم ترس‌های کمتری دارم.
38.برایم دشوار است که باب گفتگو را با غریبه‌ها باز کنم.
39.باید اقرار کنم که از شوخی‌های بدنی با مردم لذت می‌برم.
40.وقتی فکر کنم کسی در حال نگاه کردن به من است، خیلی عصبی می‌شوم.
41.اگر کسی به همه حقیقت دست یابد، می‌فهمد اکثر پرسش‌ها تنها دارای یک پاسخ صحیح است.
42.بعضی وقت‌ها خودم را داناتر از آنچه هستم، نشان می‌دهم.
43.نگرانی درمورد موضوعات اجتماعی سودی ندارد. برای حل مشکلات اجتماعی هیچ کاری از دست من برنمی‌آید.
44.بعضی مواقع دلم می‌خواهد اسباب اثاثیه را خورد کنم و بشکنم.
45.وقتی مشکلی برایم پیش می‌آید، مثل کودکان به والدینم پناه می‌برم.
46.شغل معلمی را دوست دارم.
47.نباید به زنان اجازه داد که در کوچه و بازار نوشابه بنوشند.
48.اکثر مردم اگر دروغ‌گویی برای‎شان سودی داشته باشد، از گفتن دروغ ابایی ندارند.
49.وقتی کسی به من بدی می‌کند، احساس می‌کنم که فقط بخاطر برقراری عدالت باید تلافی کنم.
50.به نظر می‌آید به اندازه اطرافیان خود زیرک و لایق هستم.
51.هر خانواده‌ای وظیفه دارد که در زمستان پیاده‌روهای جلوی منزل خود را تمیز کند و در تابستان باغچه‌های اطراف منزل را مرتب کند.
52.من همیشه در مهمانی‌ها نقش فعالی در سرگرم کردن دیگران دارم.
53.فکر می‌کنم از اعمال قدرت بر دیگران لذت می‌برم.
54.معمولاً برایم دشوار است که حواسم را بر روی کاری متمرکز کنم.
55.بعضی از افراد خانواده‌ام زود از کوره در می‌روند.
56.وقتی مشغول انجام کاری هستم، از اینکه کسی مزاحم شود بدم می‌آید.
57.گاهی از دیگران کناره می‌گیرم تا مبادا چیزی بگویم و کاری کنم که باعث پشیمانیم گردد.
58.وقتی فکر می‌کنم دیگران من را نمی‌پسندند، بسیار نگران و مضطرب می‌شوم.
59.مشکل بسیاری از مردم این است که مسائل را به اندازه کافی جدی نمی‌گیرند.
60.اغلب با مردمی ملاقات کرده‌ام که در ابتدا فکر می‌کردم باید از من خبره‌تر باشند، اما در واقع این‌طور نبوده است.
61.به مدرسه علاقه‌مند بودم.
62.فکر می‌کنم امیرکبیر از نادرشاه افشار برتر و ارزشمندتر است.
63.صمیمیت همیشه خوب است.
64.از طوفان به وحشت می‌افتم.
65.فروشندگی در فروشگاهی بزرگ را دوست دارم.
66.گاهی احساس می‌کنم که دلم می‌خواهد فحش و ناسزا بگویم.
67.احساس می‌کنم حقیقت یک چیز است و بس
68.با خواندن داستان‌های خلاف اخلاق، ناراحت شده و دچار پریشانی می‌شوم.
69.از اینکه انسان چیزی مصرف کند که از خود بی‌خود بشود مخالفم.
70.بعضی اوقات به سمت دیگر خیابان می‌روم، صرفاً به این خاطر که با فرد خاصی روبرو نشوم.
71.خیلی آسان به هیجان می‌آیم.
72.عادت دارم که خاطرات روزانه‌ام را یادداشت کنم.
73.این احتمال وجود دارد که با بعضی از گروه‌ها به طرز خشونت‌آمیزی رفتار شود، اما این موضوع به من ربطی ندراد.
74.برایم خیلی دشوار است که مسائل خصوصی خود را با کسی در میان بگذارم.
75.باید فقط به فکر ملت خودمان باشیم، سرنوشت جهان به م ربطی ندارد.
76.اغلب احساس بی‌ارزشی می‌کنم.
77.وقتی بی‌حوصله می‌شوم، دوست دارم سر و صدا به پا کنم.
78.دوست دارم گاهی موفقیت‌های خود را بزرگتر از آنچه هست نشان دهم.
79.از آب عمیق می‌ترسم.
80.مواقعی پیش آمده‌ است که خیلی خشمگین شده‌ام.
81.اعتراف می‌کنم که اغلب می‌کوشم بدون توجه به خواست دیگران به راه خودم ادامه دهم.
82.کار مکانیکی اتوموبیل را دوست دارم.
83.در مهمانی‌ها و مجالس رقص، معمولاً ناراحت و عصبی هستم.
84.یکی دو بار کوشیده‌ام شعر بسرایم.
85.دوست ندارم کاری را عهده‌دار شوم، مگر اینکه از نتیجه آن کاملاً باخبر باشم.
86.بیشتر بحث‌ها و جدل‌هایم با دیگران، بخاطر رعایت مسائل ریشه‌ای و اصولی است.
87.دستان‌های ماجراجویانه را بیشتر از داستان‌های رومانتیک و عاشقی دوست دارم.
88.دوست ندارم ببینم مردم در پوشیدن لباس بی‌قید هستند.
89.هفته‌ای یکی دو بار احساس می‌کنم که بدون هیچ علتی تمام بدنم داغ و گرم می‌شود.
90.اگر شخصی هر سال یکبار در انتخابات شرکت کند، وظیفه شهروندی خود را انجام داده است.
91.بعضی مواقع به چیزهایی فکر می‌کنم که از گفتن آن‌ها شرم دارم.
92.مردم اغلب انتظارات زیادی از من دارند.
93.تقریباً هر کاری را از روی جرئت انجام می‌دهم.
94.در شرایط فعلی امیدی به موفقیت نیست.
95.انجام تحقیقات و پژوهش برایم جالب است.
96.نگرش من نسبت به مسائل معنوی و اخلاقی، نسبتاً جدی است.
97.تهیه گزارش و خبر برای یک روزنامه خارجی و درباره‌ی مسائل خارجی را دوست دارم.
98.امروزه مردم فراموش کرده‌اند که باید از رفتارهای زشت‌شان خجالت بکشند.
99.نمی‌توانم حواس خود را روی یک چیز متمرکز کنم.
100.در استحمام، دوش گرفتن را به استفاده از وان ترجیح می‌دهم.
101.اعتراف می‌کنم که کمتر از توانم کار می‌کنم.
102.دوست دارم شمع محفل و مرکز توجه باشم.
103.دوست دارم به موسیقی اصیل گوش کنم.
104.دوست دارم بازی‌های جهانی فوتبال را در استادیوم محل بازی‌ها تماشا کنم.
105.از برافروختن آتش لذت می‌برم.
106.آدم‌های عامی نمی‌توانند به خوبی هنر و موسیقی را درک کنندو
107.من حتی با افرادی که به نظرم کارهای نادرست انجام می‌دهند، می‌توانم دوست باشم.
108.جرئت ندارم به تنهایی وارد اتاقی شوم که افراد دیگری قبل از من وارد آن اتاق شده و اکنون درحال صحبت کردن هستند.
109.گاهی اوقات خیلی دلسرد می‌شوم.
110.از فکر این که با اتوموبیل تصادف کنم خیلی وحشت‌زده می‌شوم.
111.وقتی در میان جمع هستم، به دشواری مطالب جالب‌ توجهی برای گفتگو به ذهنم می‌رسد.
112.خود را ملزم به رعایت ضوابطی خاص کرده‌ام و احساس می‌کنم که دیگران هم باید نسبت به ان‌ها مقید باشند
113.با اینکه معلمین به همان انداز که حق‌شان است حقوق دریافت می‌کنند، باز هم درباره حقوق خود اظهار نارضایتی زیادی می‌کنند.
114.مواقعی احساس می‌کنم که دوست دارم با کسی گلاویز بشوم.
115.گاهی اوقت موضوع یکسانی را پی‌در‌پی در خواب می‌بینم.
116.گوش کردن به سخنرانی شخصی که نمی‌تواند ذهن خود را درباره‌ی عقاید واقعی خود متمرکز کند، کسل‌کننده است.
117.کسانی را که می‌کوشند ثروت زیادی بی‌اندوزند را مسخره نمی‌کنم.
118.عقیده دارم بلاها و مشقات زندگی، از ما افراد بهتری می‌سازد.
119.برنامه‌ریزی قبلی زندگی، لذت زندگی را از بین می‌برد.
120.مواقعی پیش می‌آید که حقیقت را نمی‌گویم.
121.یادگیری من در مدرسه کُند است.
122.به شعر علاقه دارم.
123.تقید من نسبت به رعایت درست و غلط اخلاقی، بیشتر از دیگران است.
124.با مردم سر صحبت را باز نمی‌کنم، مگر اینکه آن‌ها ابتدا سر صحبت را باز کنند.
125.کسی که نتواند بدون خشم وکینه، نظم و دستورات را بپذیرد، یک نفعی از عدم انجام دستورات می‌برد.
126.در هنگام بیماری یا جراحت، جرئت مراجعه به پزشک را ندارم.
127.همیشه می‌کوشم تا قبل از انجام هر کار، احساسات دیگران را در نظر بگیرم.
128.برای متقاعد کردن اکثر مردم به قبول حقیقت، بحث و استدلال زیادی لازم است.
129.دوست دارم که ماشین مسابقه‌ای برانم.
130.بعضی اوقات بدون اینکه دلیلی داشته باشد، حتی هنگامی که وضاع بر وفق مراد نیست، بی‌اندازه خوشحال می‌شوم انگار که بال درآورده‌ام.
131.یکی از اهداف من در زندگی این است که به موفقیتی نائل شوم که باعث افتخار مادرم گردم.
132.خیلی زود عاشق می‌شوم و زود هم سرد می‌شوم.
133.احساس می‌کنم که از هر وقت دیگری حالم بهتر است.
134.در مهمانی از هر نوع ابراز خودنمایی ناراحت می‌شوم، حتی وقتی که دیگران این کار را می‌کنند.
135.در اکثر صبح‌ها سرحال و بشاش بیدار می‌شوم.
136.اکثر مردم به این جهت با دیگران دوستی می‌کنند که احتمالاً روزی برای‌شان مفید باشند.
137.آرزومندم که افکار شهوانی و جنسی، من را آزار ندهد.
138.به ندرت پیش می‌آید که احساس گیج و منگ بودن نمایم.
139.در صورتی که خلاف قانون نباشد، می‌توان کاری انجام داد که صد در صد غلط باشد.
140.از شنیدن سخنرانی درباره‌ی مسائل جهانی لذت می‌برم.
141.امروزه والدین درمورد فرزندان خود خیلی آسان‌گیر هستند.
142.اکثر مردم برای کسب امتیاز و سود یا جلوگیری از ضرر، تا حدودی از روش‌های غیرعادلانه استفاده می‌کنند.
143.دوست دارم در جمعی باشم که افراد آن با یکدیگر شوخی می‌کنند.
144.تا اندازه‌ای از تاریکی می‌ترسم.
145.تمایل دارم که وقتی با مشکل دشواری روبرو می‌شوم، به آسانی از آن صرف‌نظر کرده و بگذرم.
146.دوست دارم که لباس‌های گران‌قیمت بپوشم.
147.بعضی اوقات احساس می‌کنم که واقعاً آدم بی‌مصرفی هستم.
148.معتقدم زنان هم از نظر مسائل جنسی باید به اندازه مردان آزاد باشند.
149.قبل از اینکه درباره‌ی موضوعی تصمیم بگیرم، آن را از همه‌ی جوانب بررسی می‌کنم.
150.انتقاد و سرزنش از سوی دیگران من را بسیار ناراحت می‌کند.
151.افکاری عجیب و مخصوص به خود دارم.
152.حداقل سالی جلد کتاب می‌خوانم.
153.وقتی حالم خوب نباشد، تا حدودی احساس اوقات تلخی و بدخلقی می‌کنم.
154.از زنان قد بلند خوشم می‌آید.
155.انسان به مقتضای قرار گرفتن در یک گروه، باید عقاید و رفتار خود را با آن گروه تطبیق بدهد.
156.به سختی دچار هیجان و برانگیختگی می‌شوم.
157.اشتیاق مفرطی به سیر و سیاحت دارم و شاد نمی‌شوم مگر اینکه به گردش و سیاحت بپردازم.
158.وقتی می‌خواهم کاری انجام دهم، مکرراً متوجه شده‌ام که دستانم می‌لرزد.
159.اگر مجبور باشم که با عده‌ای از مردم روبرو شوم، عصبی می‌شوم.
160.دوست دارم که موسیقی اصیل و کنسرت‌های موسیقی را در سالن‌های مجلل گوش کنم.
161.بعضی‌اوقات بدون هیچ دلیل منطقی اوقاتم تلخ می‌شود.
162.مردم باید حتی به قیمت صرف‌نظر کردن از بعضی لذت‌های شخصی، با مسائل و مشکلات جامعه خود آشنا بشوند.
163.شرکت در مهمانی‌ها و گردهمایی‌ها را دوست دارم.
164.والدینم اغلب دوستان من را نمی‌پسندند.
165.از انجام دستورات دیگران ناراحت می‌شوم.
166.در مدرسه همیشه برنامه‌ی درسی خود را از خیلی پیش تنظیم می‌کردم.
167.علاقه دارم که عضو انجمن‌های گوناگون شوم.
168.زندگی‌ام در خانه همیشه با شادی همراه بوده است.
169.معلمین غالباً انتظارات زیادی از دانش‌آموزان دارند.
170.اغلب بدون فکر و تأمل کار می‌کنم.
171.اگر بجای اکثر سیاست‌مداران کنونی بودم، بهتر از آنان کارها را سامان می‌دادم.
172.زیاد از مار نمی‌ترسم.
173.کارهای من به صورتی‌ست که در دیگران سوءتفاهم ایجاد می‌کند.
174.درباره‌ی مردم قضاوت نمی‌کنم، مگر اینکه کاملاً به حقیقت امر پی‌برده باشم.
175.گاهی طوری دچار بهت و فراموشی می‌شوم که فعالیت‌هایم مختل می‌شوند و از آنچه در پیرامونم می‌گذرد، بی‌خبر می‌شوم.
176.همیشه با تعجب به ین فکر می‌کنم که علت اصلی لطف و نیکی دیگران به من، چه می‌تواند باشد.
177.واقعاً اعتماد بنفس ندارم.
178.اکثر مردم وقتی می‌بینند شخصی دچار گرفتاری شده است، باطناً خوشحال می‌شوند.
179.وقتی که در جمعی مشغول به کار می‌شوم، دوست دارم که مسئولیت انجام کارها را بپذیرم.
180.والدینم بطور کلی به من اجازه می‌دهند که آزادانه تصمیم بگیرم.
181.همیشه تا سرحد توان می‌کوشیدم که بهترین نمرات درسی را بگیرم.
182.ترجیح می‌دهم با مشکلات زیادی مواجه شده ولی از کسی خواهش نکنم.
183.بعضی اوقات احساس می‌کنم که باید به خود یا دیگری صدمه وارد کنم.
184.همیشه بیش از حد معمول درباره‌ی مسائل نگران بوده‌ام.
185.اغلب برای لذت و شادی دست به هر کاری میزنم، حتی اگر از رسیدن به برخی از اهداف آینده‌ام دور شوم.
186.معمولاً دوست ندارم با دیگران زیاد صحبت کنم، مگر اینکه آن‌ها را به خوبی شناخته باشم.
187.معمولاً تمامی کارها را برای خودم سخت می‌گیرم.
188.معمولاً پشت سر رفقا و همکاران حرف نمی‌زنم و شایعه‌سازی نمی‌کنم.
189.نمره انضباط دوران تحصیل من همیشه بد بود.
190.فقط افراد احمق به این رأی می‌دهند که مالیات بر درآمد افزایش بیابد.
191.در طی زندگی برای شانه خالی کردن از زیر کار، گاهی خودم را به مریضی زده‌ام.
192.وقتی با غریبه‌ای روبرو می‌شوم، اغلب فکر می‌کنم که او بهتر از من است.
193.باید از عدم شرکت در انتخابات شرمنده باشم.
194.دوست ندارم اطرافیانم پی ببرند که در قدم بعدی چه کار خواهم کرد.
195.چیزی که برایم خیلی اهمیت دارد، احساس مسئولیت در قبال کار و هم‌نوعانم است.
196.دوست دارم روزی مسابقه بکس بدهم.
197.گاهی به شوخی‌های رکیک گوش می‌دهم و می‌خندم.
198.قبل از انجام هر کاری می‌کوشم واکنش دوستانم را نسبت به آن ارزیابی کنم.
199.دوست دارم نظامی باشم.
200.وقتی از من درخواست می‌شود که در حضور جمع راجع‌به چیزی بحث کنم یا درباره موضوعی اظهار نظر نمایم که درباره‌ی آن آماده بوده و اطلاعات کافی دارم، دچار دستپاچگی نمی‌شوم.
201.طاقت تحمل افرادی را که فقط حرف خودشان ر قبول دارند را ندارم.
202.اگر به من فرصت داده شود، به خوبی قادر خواهم بود تا دیگران را رهبری کنم.
203.بعضی مواقع، وقتی کارها بر وفق مراد پیش نروند، دیگران را بخاطر آن سرزنش نمی‌کنم.
204.مایلم برای مطالعاتم، برنامه‌ریزی نموده و برای اجرای برنامه مقیده باشم.
205.وقتی خودم در مسابقه یا بازی شرط‌بندی کرده باشم، از آن بیشتر لذت می‌برم.
206.اغلب مردم نسبت به ایده‌های خوب من حسادت می‌کنند، صرفاً به این دلیل که چرا اول آنان به فکر چنین ایده‌هایی نیوفتادند.
207.بعضی مواقع به کاندیدا‌هایی رأی می‌دهم که شناخت اندکی از آن‌ها دارم.
208.دوست دارم به مهمانی‌ها و جشن‌هایی بروم که خیلی شلوغ باشند.
209.اکثر مردم از ترس رسوایی درست‌کار هستند.
210.شکار را خیلی زیاد دوست دارم.
211.مکرراً در تنهایی درباره‌ی مسائل ذهنی و انتزاعی ، مثل “جبر و اختیار” یا “نیکی و بدی” فکر می‌کنم.
212.هرگز سوء سابقه قضائی نداشته‌ام.
213.وقتی می‌شنوم که به ناحق کسی را از حق رأی محروم کرده‌اند، خشمگین می‌شوم.
214.وقتی محصل بودم، اغلب به دلیل بدرفتاری من را پیش ناظم مدرسه می‌فرستادند.
215.دوست دارم کتاب‌های مربوط به حرفه‌و‌فن تألیف کنم.
216.بارها با قبول و تعهد به کارهای زیاد، خود را خسته کرده‌ام.
217.کار کتابداری را دوست دارم.
218.حضور در مجالس رقص و پای‌کوبی را دوست دارم.
219.اکثر مردم باطناً دوست ندارند که بخطر کمک به دیگران، دچار دردسر بشوند.
220.وقتی توی خانه هستم، احساس کسالت می‌کنم.
221.وظیفه هرکسی است که از والدین پیر خود مواظبت کند، حتی اگر این کار مستلزم از خود گذشتگی زیاد باشد.
222.دوست دارم عضو انجمن پژوهش و مطالعه باشم.
223.به هر قیمتی از دردسر اجتناب می‌کنم.
224.معمولاً انتظار دارم در کارهایم موفق باشم.
225.مردم در ابراز این که خیلی نگران و دلواپس یکدیگر هستند، صداقت ندارند.
226.بیشتر مردم نسبت به مسائل جنسی نگران هستند.
227.در اولین برخورد با اشخاص، با دشواری حرفی برای گفتن پیدا می‌کنم.
228.دوست دارم تاریخ مطالعه کنم.
229.به میزان زیادی اشکال متقارن را بر اشکال نامتقارن ترجیح می‌دهم.
230.بیشتر دوست دارم فردی کوشا و قابل اعتماد باشم تا فردی زیرک اما غیر کوشا.
231.اگر فرصت دست دهد به نحوی خودنمایی می‌کنم.
232.بعضی مواقع احساس فرسودگی می‌کنم.
233.کافی است انسان به آینده خودش فکر کند تا نیازی به نگرانی برای دیگران نداشته باشد.
234.باید به صاحب منصبان منتخب خود(مثلاً افراد دارای پُست دولتی)، بیش از این حقوق بپردازیم.
235.صادقانه بگویم واقعاً از پرداخت مالیات ناراحت نیستم، چون احساس می‌کنم که با پرداخت مالیات تا حدودی دین خود را نسبت به جامعه ادا می‌کنم.
236.نسبت به بعضی از چیزها آنقدر حساس و زودرنج هستم که حتی نمی‌توانم درباره آن‌ها حرف بزنم.
237.آینده آنقدر نامطمئن است که آدمی نمی‌تواند طرح‌های جدی بریزد.
238.بعضی مواقع احساس می‌کنم که دست و دلم به کار نمی‌رود.
239.دوست دارم جلوی جمع سخنرانی کنم.
240.حرفه پرستاری را دوست دارم.
241.آدمی که با عدم مواظبت صحیح از اموال خود، زمینه را برای سرقت فراهم می‌آورد، به اندازه شخص سارق قابل سرزنش است.
242.آدم معاشرتی هستم.
243.اغلب افکار بیهوده‌ای به ذهنم هجوم می‌آورده و من را رنج می‌دهند.
244.اگر گزارش‌گر بودم، خیلی دوست داشتم اخبار مربوط به تئاتر را گزارش کنم.
245.اکثر مواقع احساس خوشحالی می‌کنم.
246.دوست دارم از قبل، فعالیت‌های خودم را در جهت پیشرفت برنامه‌ریزی کنم.
247.وقتی که مردی در کنار زنی است، معمولاً به جنبه‌های شهوانی می‌اندیشد.
248.باید اعتراف کنم که در هنگام عصبانیت، بدجوری تندخو می‌شوم.
249.خواندن مجلات مربوط به مکانیک را دوست دارم.
250.کار کردن تحت قوانین و مقررات را دوست دارم.
251.مهمانی‌های بزرگ و پر سر و صدا را دوست دارم.
252.بعضی مواقع احساس می‌کنم که بر دیگران تحمیل می‎شوم (دیگران من را به زور تحمل می‌کنند).
253.وقتی قیمت‌ها گران است، نباید کسی را به خاطر خرید زیاد اجناس در هنگام وفور و ارزانی مقطعی، سرزنش کرد.
254.هرگز از روی عمد دروغ نگفته‌ام.
255.تغییر سنت‌های رایج زندگی، کاری ابلهانه و احمقانه است.
256.دوست دارم شخص مهمی در جامعه باشم.
257.اغلب طوری احساس می‌کنم که انگار کار نادرست و ناشایستی از من سرزده است.
258.وقتی محصل بودم، سخنرانی در جلوی هم‌کلاسی‌هایم دوشوار بود.
259.معمولاً احساس می‌کنم که زندگی ارزشمند است.
260.همیشه می‌کوشم حداقل از حد انتظار بهتر باشم.
261.ما باید به مردم افغانستان این فرصت را بدهیم تا مشکلات‌شان را حل نمایند؛ زیرا آن‌ها خود این گرفتاری‌ها را به وجود آورده‌اند.
262.چند بار نسبت به دیگران بدرفتاری کرده‌‎ام.
263.تقریباً همیشه قانون‌شکنان، به چنگ عدالت گرفتار می‌شوند.
264.اگر بطور جدی کاری را شروع کنم ولی نتوانم آن را بطور موفقیت‌آمیز به پایان برسانم، خیلی غمگین می‌شوم.
265.از فکر یک زمین‌لرزه به وحشت می‌افتم.
266.اکثر مردم برای پیشرفت به دروغ متوسل می‌شوند.
267.غالباً بیشتر حرف می‌زنم تا اینکه گوش بدهم.
268.بارها به علت دور شدن از خانواده‌ام دچار اضطراب شده‌ام.
269.علم را دوست دارم.
270.اغلب دچار خشم می‌شوم.
271.والدینم همیشه سخت‌گیر و عبوس بوده‌اند.
272.معمولاً وقتی به مکان ناآشنایی می‌روم‌، دچار نوعی ترس می‌شوم.
273.از این که مردم در خیابان‌ها، فروشگاه‌ها یا اماکن عمومی تماشایم کنند، دچار ناراحتی می‌شوم.
274.کاملاً اطمینان دارم که راه‌حل مشکلات بین‌المللی را می‌دانم.
275.بعضی مواقع از قانون‌شکنی و انجام کارهایی که نباید انجام داد، لذت می‌برم.
276.تا کنون با خانواده‌ام بگومگوهایی داشته‌ام.
277.من از آب ترسی ندارم.
278.اگر در موقع خریدن، فروشنده به من پول خرد زیادی بدهد، همیشه آن‌ها را به خودش برمی‌گردانم و به جایش اسکناس می‌گیرم.
279.اغلب از خود بیزارم.
280.من از بسیاری از بازی‌ها و تفریحات لذت می‌برم.
281.جامعه، به بازرگانان و تولید‌کنندگان خیلی بیشتر مدیون است تا به هنرمندان و اساتید دانشگاه.
282.عده‌ی زیادی از مردم به علت روابط جنسی نامشروع مقصر می‌باشند.
283.دوست دارم درباره علم مطالعه کنم.
284.برایم دشوار است در حضور افرادی که تازه با آنان آشنا شده‌ام، رفتار طبیعی داشته باشم.
285.از شرکت در برخی بازی‌هایی که برایم جدید است خودداری می‌کنم، زیرا با آن‌ بازی‌ها کاملاً آشنا نشده‌ام.
286.هرگز به خاطر کسب لذت و هیجان، اقدام به انجام کارهای خطرناک نمی‌کنم.
287.دوست دارم عضو یک گروه سرود باشم.
288.در ایا نوجوانی یکی دوبار بخاطر بدرفتاری، از تحصیل معلق شدم.
289.بارها از چیزهایی که واقعاً اهمیتی نداشتند، دچار اضطراب و نگرانی زیادی شده‌ام.
290.هرگز به دلیل بزهکاری جنسی، گرفتاری قضائی نداشته‌ام.
291.دوست دارم عضو باشگاه متورسواری بشوم.
292.هرگاه در مدرسه یکی از نوشته‌هایم برای کلاس خوانده می‌شد، خوشحال می‌شدم.
293.گاهی بدخلق می‌شوم، به نحوی که هر کاری کنند خلقم باز نمی‌شود.
294.احساس می‌کنم که در زندگی اغلب بی‌دلیل مجازات شده‌ام.
295.حاضرم برای تصحیح یک اشتباه، پول دستی هم بدهم؛ حتی اگر از اول هم در آن دخالتی نداشته‌ام.
296.دوست دارم هنرپیشه تئاتر یا سینما باشم.
297.گاهی اوقات برای انجام کار کارهای مضر و منزجرکننده تمایل قوی در خود احساس می‌کنم.
298.اغلب در اعضای مختلف بدنم احساسی مانند مورمور شدن، سوزش، غلغلک یا خواب‌رفتگی می‌کنم.
299.برایم اهمیتی ندارد که چه اتفاقی برایم روی ‌دهد.
300.ماشین‌های پلیس باید علامت بخصوصی داشته باشند تا بتوان از آمدن آن‌ها باخبر شد.
301.از تنهایی در تاریکی وحشت دارم.
302.اغلب بر خلاف میل والدین خود عمل می‌کنم.
303.در صورت ضرورت باید از مصرف نفت بکاهیم. در این صورت برای نسل‌های آینده به اندازه کافی نفت باقی خواهد ماند.
304.وقتی جامعه درباره امری تصمیم می‌گیرد، بر آدمی واجب است که حتی اگر تصمیم برخلاف منافع شخصی اوست، در اجرای آن کمک کند.
305.اغلب آرزو می‌کنم که مردم قاطعانه‌تر با موضوعات برخورد کنند.
306.هر چند شب یکبار دچار کابوس می‌شوم.
307.در هنگام رانندگی به کسی اجازه نمی‌دهم از من سبقت بگیرد.
308.همیشه ناراحتی معده دارم.
309.از بعضی چیزها یا بعضی اشخاص واهمه داشتم، با اینکه می‌دانستم که آن‌ها نمی‌توانند صدمه‌ای بر من وارد کنند.
310.ترجیح می‌دهم که مردم از من نفرت داشته باشند اما من را تحقیر نکنند.
311.از عهده هیچ کاری به خوبی بر نمی‌آیم.
312.هر انسانی که توانا و سخت‌کوش باشد، فرصت خوبی برای موفقیت دارد.
313.به ندرت در گردنم احساس درد و ناراحتی می‌کنم.
314.باید اعتراف کنم که قبل از اینکه درباره‌ی مسئله‌ای موضع‌گیری کنم، می‌کوشم تا از نظر دیگران در این باره مطلع شود.
315.شهروندان فاقد کودک، نباید برای مدارس مالیات بپردازند.
316.والدینم می‌خواستند که در دنیا نیکی کنم.
317.اغلب در این باره فکر می‌کنم که در نگاه دیگران چگونه به نظر می‌آیم و دیگران نسبت به من چه عقیده‌ای دارند.
318.در ایام کودکی و نوجوانی مشتاق نبودم که عضو باند یا گروهی باشم.
319.در جمع معمولاً معرفی افراد به یکدیگر بر عهده من است.
320.مشتاق هستم خود را به عنوان شخصیتی کاملاً قوی به دیگران بشناسانم.
321.تقریباً همیشه بی‌خوابی به سرم می‌زند.
322.دوست ندارم اثاثیه‌ام را به کسانی قرض بدهم که بدون دقت از آن‌ها استفاده می‌کنند.
323.هرگز چیزی مصرف نکرده‌ام که هوشیاری خود را از دست بدهم.
324.انتخابات کار بیهوده و آزاردهنده‌ای است.
325.هر وقت خیلی سرحال و بانشاط هستم، بالاخره یک فرد غمگین یا ملول پیدا می‌شود و حالم را می‌گیرد.
326.گوش دادن به حرف‌های کسی که بالاخره نتواند نظرات نهایی خود را جمع‌بندی کند، حوصله‌ام را سر می‌رود.
327.قطع رابطه و قهر با یک دوست برایم سهل و آسان است.
328.من دریافته‌ام که یک زندگی منظم و با برنامه‌ریزی قبلی، با طبیعت و روحیه من سازگارتر است.
329.برایم دشوار است نسبت به کسی که همیشه درباره همه چیز شک و تردید دارد، همدردی کنم.
330.مزه همه چیز شبیه به هم است.
331.اغلب کارهایی را شروع می‌کنم که هرگز به پایان نمی‌رسانم.
332.می‌توانستم بدون داشتن حتی یک دوست هم کاملاً خوشحال باشم.
333.تعلیم و تربیت بیش از آنچه که مردم می‌پندارند، مهم است.
334.وقتی از کسی تقاضای شغلی می‌کنم، عصبی می‌شوم.
335.گاهی مانند اشخاص بزدل و ترسو رفتار می‌کنم.
336.بعضی اوقات احساس می‌کنم که دوست دارم خانه را ترک کنم.
337.بیشتر مواقع به نظر می‌رسد که تمام سرم درد می‌کند.
338.هرگز نگران ظاهرم نشده‌ام.
339.یک یا چند بار به علت مسائل جنسی دچار گرفتاری و مشکل شده‌ام.
340.اگر کلماتی چون احتمالاً، شاید و تقریباً را به دست فراموشی بسپاریم، بهتر می‌توانیم فکر کنیم.
341.نزدیکانم بیشتر مانند یک کودک با من رفتار می‌کنند تا مانند یک بزرگسال.
342.بعضی از مردم گرفتاری‌ها و مشکلات خود را بزرگ می‌کنند تا دیگران نسبت به آنان همدردی کنند.
343.در مدرسه بیشتر معلم‌ها رفتارشان با من عادلانه و خوب بود.
344.دیدن بعضی از حیوانات من را ناراحت می‌کند.
345.حاضرم برای حل گرفتاری و دردسر، از خیلی چیزها بگذرم ولی درمقابل آن، شانه خالی نکنم.
346.باید اعتراف کنم که نسبتاً آدم حرافی هستم.
347.هرگز درمورد کسی قضاوت نمی‌کنم، مگر اینکه به همه حقایق درباره او واقف باشم.
348.معمولاً می‌کوشم انتظاراتی را که از من دارند انجام دهم تا مورد انتقاد قرار نگیرم.
349.اگرکسی آنقدر زرنگ باشد که بتواند از طریق کلاهبرداری پول بدست بیاورد، آن پول‌ها حق اوست.
350.نباید از اشخاص انتظار داشت بدون پاداش یا دستمزد به جامعه خدمت کنند.
351.بعضی از افراد خانواده‌ام عاداتی دارند که من را خیلی رنج می‌دهد.
352.باید اعتراف کنم که خیلی مشتاق به یادگیری مطالب جدید نیستم.
353.به نظر می‌رسد که هیچ‌کس من را درک نمی‌کند.
354.آدم قوی می‌تواند حتی مشکل‌ترین سؤالات را پاسخ دهد.
355.اعتقادات سیاسی راسخی دارم.
356.به ندرت نگران سلامت خود می‌شوم.
357.اگر آدم بتواند به حقایق دست یابد، می‌فهمد که اکثر سؤالات فقط یک پاسخ صحیح دارند.
358.اغلب خواب‌هایی درباره‌ی چیزهایی می‌بینم که جزو اسرار من بوده و درباره‌ی آن مسائل با دیگران هیچ حرفی نمی‌زنم.
359.فکر می‌کنم که معمولاً در گروه نقش رهبری بر عهده من است.
360.غیر ممکن است که آدم صاف و ساده بتواند در دنیا پیشرفت و ترقی داشته باشد.
361.دوست دارم که برای هر چیزی، جایی معین وجود داشته باشد و هر چیزی در جای خاص خودش قرار بگیرد.
362.هرگز خیالاتی نمی‌شوم.
363.دوست ندارم روی مسئله‌ای کار کنم، مگر اینکه امکان دستیابی به پاسخ قطعی و روشن وجود داشته باشد.
364.وقتی حادثه غیرمترقبه‌ای روال عادی زندگی من را بر هم بزند، آزرده و ناراحت می‌شوم.
365.آینده به نظر مأیوس‌کننده می‌آید.
366.به نظر می‌رسد هرگز احساس گرسنگی نمی‌کنم.
367.زندگی خانوادگی من همیشه خیلی لذت‌بخش بود.
368.از لحاظ حبس یا دفع ادرار هیچ‌گونه مشکلی ندارم.
369.به نظر می‌رسد بیشتر از دیگران کارهایی انجام می‌دهم که موجب تأسف می‌شود.
370.سرکشی نسبت به هر حکومتی هرگز قابل توجیه نیست.
371.بیشتر ترجیح می‌دهم فردی کوشا و قابل اعتماد باشم، تا فردی باهوش اما ناکوشا
372.حسادتی که نسبت به یک یا چند نفر از اعضای خانواده دارم، دلیل دارد.
373.آداب غذا خوردن را در خانه کمتر از مهمانی رعایت می‌کنم.
374.اگر کمک به دیگران منوط به از دست دادن بعضی لذات شخصی و از خودگذشتگی باشد، هرگز به دیگران کمک نمی‌کنم.
375.از بعضی افراد آنقدر تنفر دارم که اگر دچار بلایی شوند، قلبا خوشحال می‌شوم.
376.از برنامه‌ریزی کاری برای دیگران و تعیین اهداف و تکالیف برای آنان لذت می‌برم.
377.اکثر بحث‌ها و جدل‌های من بخاطر رعایت اصول است.
378.نسبت به وجود آدم‌هایی که واقعاً خوشحال باشند، شک دارم.
379.ترجیح می‌دهم برای دیگران احساس مسئولیت بیش از حد ننمایم.
380.دیگران من را به عنوان فردی کوشا و باپشتکار می‌شناسند.
381.تقریباً اغلب مواقع احساس می‌کنم دهانم خشک است.
382.موفقیت ناشی از قدرت اراده است.
383.معمولاً حتی در موارد جرئی، قبل از اقدام به عمل باید درباره‌ی آن موضوع تأمل و فکر کنم.
384.اکثر مردم اگر به عنوان تحصیل علم نمی‌رفتند، وضعشان بهتر بود.
385.در هنگام بحث با مردم، آنان به سهولت بر من چیره می‌شوند.
386.خودم را مسبب اغلب بدبختی‌ها و مشکلات خود می‌دانم.
387.دوست ندارم که اوضاع نامطمئن و غیرقابل پبش‌بینی باشد.
388.وقتی در تنگنا قرار بگیرم، تنها بخشی از حقیقت را اقرار می‌کنم که به من ضرری نرساند.
389.وقتی وکیلی زیردست، مجرمی را از چنگ قانون آزاد می‌کند؛ از قانون مأیوس می‌شوم.
390.از زندگی درست و حسابی محروم بوده‌ام.
391.با سرعت مطالعه می‌کنم.
392.خیلی به ندرت دچار خیال‌بافی می‌شوم.
393.اغلب در مصرف چیزهایی که من را از خود بیخود می‌کند، افراط کرده‌ام.
394.حتی در مواقع گرفتاری می‌کوشم از راه درست عدول نکنم.
395.برایم مهم است که دوستان فراوانی داشته باشم و در فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنم.
396.بعضی مواقع مایل بوده‌ام که از خانه فرار کنم.
397.وقتی تصمیمی می‌گیرم، به ندرت آن‌ را تغییر می‌دهم.
398.زندگی معمولاً با من سر سازگاری ندارد.
399.بارها آن‌چنان مجذوب زیرکی فردی متقلب شده‌ام که آرزو کرده‌ام کاش گرفتار چنگال عدالت نشود.
400.درمورد رعایت درستی و اجتناب از نادرستی در مقایسه با اکثر مردم سختگیر‌تر هستم.
401.اکثر جوانان بیش از حد تحت تعلیم و تربیت قرار می‌گیرند.
402.حملاتی به من دست داده است که طی آن قادر به کنترل حرکات یا گفتارم نبوده‌ام، اما نسبت به حوادث پیرامونم هشیاری داشته‌ام.
403.من برای تأثیرگذاری بر دیگران دارای استعداد ذاتی هستم.
404.خواهان اجرای بدون قید و شرط قوانین هستم و برایم اهمیتی ندارد که پیامد آن‌ها چه باشد.
405.مردم اغلب غیبت می‌کنند.
406.یک یا چند عادت ناپسند دارم و آن‌چنان در من ریشه دوانده‌اند که هرگونه تلاشی برای ترک‌شان بیهوده است.
407.هیچ‌گونه ناراحتی از لحاظ دفع و حبس مدفوع ندارم.
408.همیشه مراقب هستم کارم به دقت برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی شده باشد.
409.هرگز با غریبه‌ها شطرنج بازی نکرده‌ام.
410.حق اظهار عقیده برایم خیلی مهم است.
411.در هفته چندین بار معده‌ام ترش می‌کند.
412.دوست دارم تا به دیگران دستور داده و کارها را سر و سامان دهم.
413.می‌توانم به اندازه کافی حس همدردی دیگران را جلب کنم.
414.هر روز سرمقاله روزنامه‌ها را می‌خوانم.
415.به خاطر نوع شغل یکی دو نفر از اعضای خانواده‌ام، احساس سرشکستگی می‌کنم.
416.فکر نمی‌کنم به اندازه دیگران خوشحال باشم.
417.اگر پول خوبی بپردازند، نوع شغل برایم مهم نیست.
418.وقتی با افرادی روبرو شوم که با آن‌ها خوب آشنا نباشم دست‌پاچه می‌شوم.
419.اغلب زندگی از نظرم بی‌معناست.
420.در نوجوانی گاهی دست به دزدی می‌زدم.
421.واقعاً برایم اهمیت ندارد که مردم من را دوست داشته باشند یا از من نفرت داشته باشند.
422.وقتی کاری بر وفق مرادم پیش نمی‌رود، احساس می‌کنم که دوست دارم به سرعت آن‌ را رها کنم.
423.اگر مردم چوب لای چرخم نمی‌گذاشتند، در زندگی خیلی موفق‌تر بودم.
424.فردی که در دوران کودکی خیلی با او مأنوس بودم و او را تحسین می‌کردم، یک زن بود(مثل مادر، خواهر، عمه یا هر زن دیگه)
425.اغلب احساس گناه می‌کنم، چون در ابراز تأسف نسبت به مسائل مختلف ریاکاری کرده‌ام.
426.مواقعی بوده که سخت خشمگین بوده‌ام.
427.تنها به معدودی از افراد نمی‌توان اعتماد کرد.
428.وقتی کودک بودم در خانه‌ی ما نسبت به خانه‌ی اکثر مردم، صلح و صفای کمتری وجود داشت.
429.حتی فکر ایراد یک سخنرانی در برابر جمع من را به وحشت می‌اندازد.
430.برخی از کارهای خانواده‌ام من را وحشت‌زده می‌کند.
431.در مدرسه عادت داشتم برای معلم‌ها دردسر زیادی بیافرینم.
432.از سرایت بیماری یا انتقال میکروب و بیمار شدن از طریقه دستگیره در واهه‌ای ندارم.
433.یک پدر مهربان بهتر از یک پدر موفق است.
434.ظاهراً پوستم نسبت به تماس، بطور غیرعادی حساس است.
435.اگر حقوق دریافتی کارکنان سیرک کافی باشد، دوست دارم با آن‌ها مسافرت کرده و همکاری داشته باشم.
436.هرگز مدرسه برایم خیلی اهمیت نداشته است.
437.از تهوع و استفراغ در رنج هستم.
438.اگر مردم فرصت بیشتری می‌دادند، موفق‌تر بودم.
439.اعضای خانواده‌ام همیشه با یکدیگر رابطه نزدیک و صمیمانه‌ داشته‌اند.
440.بعضی مواقع دلسرد می‌شوم.
441.اغلب در نیمه شب دچار ترس و وحشت می‌شوم.
442.اشکال بیشتر مردم این است که با مسائل به طور جدی برخورد نمی‌کنند.
443.نوعاً فردی نیستم که بتوانم رهبر سیاسی باشم.
444.والدینم هرگز بطور واقعی من را درک نکرده‌اند.
445.با هرکسی که بخواهد حق من را ضایع کند، مبارزه می‌کنم.
446.باید اقرار کنم که بعضی مواقع از مردم ناامید می‌شوم.
447.اگر مشاهده کنم که چند کودک در حال آزار یک کودک باشند، آنان را با جدیت از هم جدا می‌کنم.
448.معمولاً مردم برای تصمیم‌گیری در کارهایشان با من مشورت می‌کنند.
449.تقریباً هر روز اتفاقی روی می‌دهد که من را وحشت‌زده می‌کند.
450.از نویسندگانی که کلمات نامأنوس بکار می‌برند آزرده خاطر هستم.
451.در زندگی برای خود ملاک‌های بالایی در نظر گرفته‌ام و اعتقاد دارم که دیگران هم باید همین‌طور باشند.
452.دوست ندارم جلوی جمع سخنرانی کنم.
453.تحت شرایط پرتنشی کار می‌کنم.
454.خانواده‌ام با کار کنونی یا کاری که تصمیم انجام آن را دارم، مخالفت می‌کنند.
455.به نظر می‌رسد که بیشتر اوقات عقده‌ای در گلویم وجود دارد.
456.بیشتر از دیگران برای تمرکز حواس مشکل دارم.
457.بهتر است که انسان به دیگران اعتماد نکند.
458.از مواجه شدن با کسانی که نسبت به تمام مسائل با شک و عدم اطمینان برخورد می‌کنند، ناراحت می‌شوم.
459.خوابم نامنظم و آشفته است.
460.آدم قوی، احساسات و عواطف خود را بروز نمی‌دهد.
461.به نظر می‌رسد که مردم در گذشته سرگرمی و تفریح بیشتری داشتند.
462.حتی وقتی اطمینان دارم که حق به جانب من است، معمولاً از آن صرف‌نظر می‌کنم، چون ایجاد دردسر کار احمقانه‌ای است.
463.برایم دشوار است در یک‌جا راحت و آرام بنشینم.
464.هر از چندگاهی دوست دارم به طور کامل از کارم و از هر چیزی که من را به یاد آن می‌اندازد، دور شوم.
465.باید اعتراف کنم که بسیار عصبانی و حساس هستم.
466.خیلی غلغلکی هستم.
467.گاهی فکر می‌کنم که آدم به درد بخوری هستم.
468.دوست دارم که هنگام صرف غذا، به سرعت غذایم را بخورم و وقت زیادی را به گفتگو و ملاقات با دیگران نگذرانم.
469.باید اقرار کنم که وقتی دیگران در کارم دخالت می‌کنند، خشمگین می‌شوم.
470.اگر افراد در زندگی به موقع از فرصت‌ها استفاده نکنند، معنی آن این است که حواس‌شان جمع نبوده است.
471.بعضی مواقع احساس می‌کنم که لایق زندگی خوبی که دارم نیستم.
472.احساس می‌کنم که اگر شناخت بهتری از خودم داشتم، آدم خیلی مفیدتری می‌شدم.
473.از استراحت یا تعطیلات لذت نمی‌برم، مگر آن را به سختی به دست آورده باشم.
474.گاهی اوقات حیوانات را آزار می‌دهم.
475.اشتهایم خوب است.
476.وقتی کودک بودم به طور مستقل عمل می‌کردم.
477.در مقایسه با مردم به سادگی دچار خستگی می‌شوم.
478.اگر لباسی غیر از لباس مرسوم در اجتماع بپوشم، احساس ناراحتی می‌کنم.
479.حتی در روزهای خنک به سادگی عرق می‌ریزم.
480.باید اقرار کنم که فرو کردن قلاب ماهی‌گیری در تن یک کرم، برایم ناخوشایند است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *