به نام خدا

جستاری در دنیای مرزی‌ها

گلچین مطالب از 6 منبع تخصصی اصلی اختلالات شخصیت

درمان

روان‌درمانی

در مورد افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، روان‌درمانی درمان انتخابی آن‌هاست؛ تحقیقات بسیاری شده است که دارودرمانی را هم برای نیل به بهترین نتایج این برنامه درمانی افزوده‌اند(کاپلان، سادوک2015).

روان‌درمانی برای بیماران و درمانگران به یک اندازه دشوار است. بیماران به راحتی دچار واپس روی می‌شود، تکانه‌های خود را مورد کنش‌نمایی قرار داده و انتقال پیدا می‌کنند که اعم از  مثبت یا منفی؛ از دو حال خارج نیست، یا متزلزل است یا محکم ولایتغیر و در هر دو حالت، تحلیل این انتقال دشوار است(کاپلان، سادوک2015).

همانندسازی فرافکن آن هم ممکن است در انتقال متقابل مشکلاتی ایجاد کند مگر آن که درمانگر به این نکته هم آگاه باشد که بیمار به طور ناخودآگاه دارد کاری می‌کند که درمانگر مجبور شود رفتار خاصی را  کنش‌نمایی کند. دونیم‌سازی به عنوان ساز و کاری دفاعی باعث می‌شود که بیمار نسبت به درمانگر و سایر افراد دوروبرش زمانی احساس عشق و محبت و زمانی دیگر احساس نفرت پیدا کند. رویکردی معطوف به واقعیت موثرتر از تفسیر عمیق ناخودآگاه بیمار است(کاپلان، سادوک2015).

درمانگران رفتاردرمانی را هم برای مهار تکانه‌ها و فورآن‌های خشم بیمار و برای کم کردن حساسیت به انتقاد و طرد استفاده کردند. آموزش مهارت‌های اجتماعی به ویژه با استفاده از تماشای مجدد فیلم ویدیویی از رفتارهای خود مفید است و باعث می‌شود که بیمار بتواند اثر اعمالش را بر دیگران ببیند و از این طریق رفتار بین فردی خود را بهتر کند(کاپلان، سادوک2015).

بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اگر در محیط‌های بیمارستانی تحت روان‌درمانی فشرده هم فردی و هم گروهی قرار بگیرند، نتیجه خوبی به دست می آید. در این محیط‌ها همچنین کارکنان آموزش دیده‌ای که در مکاتب و رشته‌های مختلف و ورزیده‌اند وجود دارند و با آن‌ها کار می‌کنند و در نتیجه آن‌ها از درمان‌های گوناگونی مثل کاردرمانی، تفریح درمانی و حرفه درمانی سود می‌برند. برنامه‌ها به ویژه زمانی مفید واقع می‌شود که محیط خانه بیمار به دلیل تعارض‌های درون خانوادگی یا فشارهای روانی و مسائل دیگری مثل بدرفتاری والدین بر توانبخشی بیمار ضرر نرساند. در محیط حفاظت شده بیمارستان می‌توان برای بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که بسیار تکانشی بوده و خودزنی‌های فراوان می‌کند، محدودیت وضع کرد و او را تحت نظر قرار داد. مطلوب آن است که بیماران مرزی در بیمارستان بمانند تا بهبود قابل توجهی در  آن‌ها دیده شود و این  در برخی از موارد تا یک ساله ممکن است طول بکشد. سپس می‌توان بیمار را مرخص کرد و او را به نظام‌های حمایتی ویژه مثل بیمارستان‌های روزانه بیمارستان‌های شبانه و خانه‌های سر راهی سپرد(کاپلان، سادوک2015).

 

رفتاردرمانی دیالکتیکی(DBT)

همان‌گونه که قبلا اشاره کردیم، افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در عملکرد اجتماعی دشواری‌های قابل‌ملاحظه‌ای دارند؛ اما می‌توانند به کاهش قابل ملاحظه نشانه‌های خود دست یابند؛ درمانی که ثابت شده بیشترین اثربخشی را بر این افراد دارد، رفتاردرمانی دیالکتیک است.  مارشا لینهان [1]،روانشناس این نوع رفتاردرمانی را اختصاصاً برای درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ابداع کرد. در رفتاردرمانی دیالکتیکی، متخصص بالینی درمان‌های حمایتی و شناختی رفتاری را با هدف کاستن از فراوانی اعمال جرح خویشتن درمانجو و افزایش دادن توانایی وی در تحمل ناراحتی هیجانی ادغام می‌کند(هالجین، کراس ویتبورن2103).

اصطلاح دیالکتیکی در رفتاردرمانی دیالکتیکی به فرایند پس و پیش اشاره دارد که در آن مخصص بالینی درمانجویان را همانگونه که هستتد، می پذیرد.  در ادامه آن‌ها را با رفتار مشکل آفرینش آن مواجه می‌سازد و به تدریج این افراد را به سمت کنترل بیشتر بر احساسات و رفتارهای‌شان سوق می‌دهد. درمانگرانی که بر طبق این دیدگاه کار می‌کنند، به درمانجویان خود کمک می‌کنند تا روش‌های تازه‌ای را برای تحلیل مشکلات خود پیدا کنند و راه حل‌های سالم‌تری را برای آن‌ها پیدا کنند.

متخصصان بالینی به درمان جویان کمک می‌کنند هیجانات خود را تنظیم کنند، در روابط اجتماعی خود به طور موثرتری عمل کنند، ناراحتی هیجانی را تحمل کنند و مهارت‌های مدیریت خود را پرورش دهند. متخصصان بالینی رفتاردرمانی دیالکتیکی با استفاده از فرآیند ای به نام ذهن‌آگاهی، به درمان‌جویان خود یاد می‌دهند هیجانات، عقل و شهود خود را هنگام رسیدگی به مشکلات زندگی متعادل سازند(هالجین، کراس ویتبورن2103).

درمان مبتنی بر شواهد دیگر بر اختلال شخصیت مرزی به نام روان‌درمانی متمرکز بر انتقال، [2]از روابط درمانجو و متخصص بالینی به عنوان چهارچوبی برای کمک به درمان‌جویان برای دستیابی به آگاهی بیشتر از احساسات و هیجانات ناهشیارخود استفاده می‌کند. مدیریت مبتنی بر روانپزشکی، درمان روان‌پویشی را به صورتی که برای درمان اختلال شخصیت مرزی ابداع شده است، همراه با مداخله‌های خانوادگی و درمان دارویی ترکیب می‌کند(هالجین، کراس ویتبورن2103).

 

یکی از درمان‌های شناختی‌رفتاری را که بیشترین تحقیقات درباره آن صورت گرفته مارشا لینهن صورت‌بندی کرده است. این رویکرد که به آن رفتاردرمانی دیالکتیکی(DBT) می‌گویند. به مبتلایان کمک می‌کند با موقعیت‌های استرس‌آفرینی که باعث ایجاد استرس در افراد می‌شود،کنار بیایند. اولویت اول در این درمان با رفتارهایی است که به آسیب منجر می‌شوند (رفتارهای خودکشی‌گرا)  سپس نوبت رفتارهایی می‌رسد که در روند درمان اختلال ایجاد می‌کند و بالاخره رفتارهایی که در کیفیت زندگی بیمار اختلال می‌کند. در جلسات انفرادی هفتگی، بیماران تحت حمایت قرار گرفته و یاد می‌گیرند که هیجانات خود را شناسایی و تنظیم کنند؛ به حل مسئله تأکید می‌شود تا بیمار به مشکلات مؤثرتر رسیدگی کند.  علاوه بر این، بیماران تحت درمانی قرار می‌گیرند که شبیه به درمان افراد مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه است؛ در این نوع درمان، اتفاقات دردناک قبلی دوباره تجربه می‌شوند تا ترس متداعی با آن‌ها خاموش شود. در مرحله نهایی درمان، افراد یاد می‌گیرند به جای وابستگی به تأیید و تصدیق‌های دیگران، به پاسخ‌های خود اعتماد کنند و گاه این را با تجسم خود در حالی که به انتقاد واکنش نشان می‌دهند، انجام می‌دهند(بارلو1394).

نتایج سرشماری از مطالعات نشان می‌دهند که رفتاردرمانی دیالکتیک به کاهش اقدام به خودکشی، ترک کردن درمان و دفعات بستری شدن کمک می‌کند. مطالعه دیگری نشان داد که درمان با رفتاردرمانی دیالکتیکی در حالت بستری یعنی در بیمارستان روانپزشکی به مدت تقریبا ۵ روز نتایج حاصل را بهبود می بخشید؛ هم اکنون شواهد روزافزونی داریم که مؤثر بودن این رویکرد بر بسیاری از مبتلایان به این اختلال توان‌کاه را مستند می‌کند(بارلو1394).

 

نوع خاصی از انواع درمانی که رفتاردرمانی دیالکتیک نامیده می‌شود، برای بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی به‌خصوص افراد دچار رفتار‌های شبه انفجاری نظیر خودزنی‌های مکرر به کار رفته است(کاپلان، سادوک2015).

 

درمان مبتنی بر ذهنیت‌سازی

نوع دیگری از روان‌درمانی اختلال شخصیت مرزی، درمان مبتنی بر ذهنیت‌سازی(MBT) نامیده می‌شود. ذهنیت‌سازی یک مفهوم اجتماعی است که به فرد امکان می‌دهد نسبت به حالات روانی خود و دیگران حساس باشد و از آگاهی فرد از فرایندهای روانی و حالات ذهنی که در روابط بین فردی بروز پیدا می‌کند، حاصل می‌شود. ذهنیت‌سازی مبتنی بر این نظریه است که علائم شخصیت مرزی مانند اشکال در تنظیم هیجانات و کنترل تکانشگری ماحصل کاهش توانایی بیمار برای ذهنیت‌سازی است. بنابراین اعتقاد بر این است که بهبود ذهنیت‌سازی به بیمار کمک می‌کند با یادگیری تنظیم بهتر افکار و احساساتش مهارت‌های ارتباطی را بهبود ببخشد. ذهنیت‌سازی در چندین کارآزمایی پژوهش کنترل شده تصادفی در اختلال شخصیت مرزی موثر بوده است(کاپلان، سادوک2015).

 

روان‌درمانی معطوف به انتقال

روان‌درمانی معطوف به انتقال(TFBشکل تعدیل شده‌ای از روان‌درمانی روان‌پویشی مورد استفاده برای درمان اختلال شخصیت مرزی است که مبتنی بر نظریه‌ی روابط ابژه‌ای اتوکرنبرگ است. در این روش درمانگر در کار با بیمار به دو فرایند عمده تکیه می‌کند: نخست شفاف‌سازی که طی آن انتقال به شکلی مستقیم‌تر از روان‌درمانی سنتی تحلیل می‌شود؛ بطوری که بیمار به سرعت از تحریف‌های خود درمورد درمانگر آگاه می‌شود. جزء دوم رویاروسازی است که طی آن درمانگر نشان می‌دهد که این تحریف‌های انتقالی چگونه در روابط بین فردی با دیگران(ابژه‌ها) تداخل ایجاد می‌کند. مشخصه‌ی مکانیسم دونیمه‌سازی مورد استفاده در بیماران مرزی این است که آن‌ها ابژه‌ی خوب و ابژه‌ی بد دارند و این مکانیسم به عنوان دفاعی در برابر اضطراب بکار می‌رود. اگر درمان موفقیت‌آمیز باشد نیاز به دونیمه‌سازی کاهش می‌یابد، روابط ابژه بهبود یافته و سطح بهنجارتری از کارکرد حاصل می‌‌شود(کاپلان، سادوک2015).

مطالعاتی که DBT،TFB و روان‌درمانی روان‌پویشی و روان‌درمانی حمایتی را مقایسه‌ کرده‌اند، نشان داده‌اند که همگی آن‌ها مفید هستند و با درجاتی از موفقیت همراه‌اند؛ اما تا کنون هیچ اجماعی که کدام یک از روش‌ها بر دیگری برتری دارد حاصل نشده است(کاپلان، سادوک2015).

 

گردآوردنده: عرفان حمیدی

منابع

#روابط

#شخصیت

#همدلی

#عزت‌نفس

#عشق

#دلبستگی

#ازدواج

#پایداری_روابط

#زندگی_مشترک

#اختلال_شخصیت_مرزی

[1] Marsha Linehan

[2] Transference-focused psychotherapy

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *