به نام خدا

بخش اول

میزان استفاده از منابع علمی معتبر از 3:  2

مباحث اصلی:

در گذشته مردم رابطه‌ی دوستی را یک پدیده‌ی رایج موجود در زندگی و نه چندان مهم در نظر می‌گرفتند، این افراد خیال می‌کردند که روابط دوستی وابسته به بقای زیست‌شناسانه‌ی ما نیست بلکه به بقای ما ارزش می‌دهد، یعنی افرادی که بقای‌شان تهدید نمی‌شود،  با وجود دوستی زندگی شادتر و شیرین‌تری خواهند داشت در حالی که تحقیقات جدید به وفور اثبات کرده است که دوستی جدای از این که به زندگی ما ارزش می‌دهد، عاملی است که بصورت مستقیم با بقای ما در ارتباط بوده و به سلامت جسم و روح ما کمک می‌کند. بطوری که افراد با روابط دوستی عمیق و متعدد، نسبت به افرادی که در زندگی خود احساس تنهایی کرده و دوستان چندانی ندارند، بیشتر عمر می‌کنند.

تعریف دوستی:

بیان مباحث علمی در حوزه پدیده‌‌ی دوستی کار آسانی نیست، زیرا مباحث علمی نیاز به پارامترهای قابل اندازه‌گیری و قابل تغییر دارد، درحالی که ما در تعریف دوستی مشکل داریم و نمی‌توانیم میان انواع روابط اجتماعی مختلف تمایز دقیقی قائل شویم. شاید شنیده باشید که عده‌ای می‌گویند بهترین دوست من، همسرم است یا بهترین دوست من پدرم است. در جامعه‌ی آمریکا این گفتگوها رایج است.

در عصر تکنولوژی شبکه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک یا اینستاگرام به پیچیدگی تعریف دوستی افزوده است، زیرا افراد در این فضاها دوستان و فالوورهای زیادی دارند، با اینکه شاید اصلاً این افراد را نشناسند و در این زمینه تردید وجود دارد که آیا می‌توان چنین روابطی را روابط دوستانه نامید یا خیر.

البته که دوستی مفهوم جدیدی نیست، ارسطو در آثار خود درمورد دوستی صحبت کرده و تصویر روشنی از آن را ارئه داده است، وقتی از فیلیا [1]صحبت می‌کند، به این اشاره می‌کند که “دوستی یکی از لذت‌های خالص زندگی بوده و انواع مختلفی دارد، گاهی فایده‌ای در آن است مانند روابط کاری و گاهی لذتی در آن است مثل روابط رومانتیک و گاهی هم بر اساس فضیلت است و یک رابطه حقیقی بین دو تا ذهن است”. از تعریفی که ارسطو درمورد دوستی دارد می‌توان دریافت که در رابطه دوستی حتماً باید احساس مثبت دوطرفه وجود داشته باشد. در نتیجه اگر ما در ارتباط با طرف مقابل احساس خوبی نداشته باشیم، این رابطه دوستی نام ندارد. در کنار حال خوب دوستی باید یک ویژگی دیگر نیز داشته باشد و آن دوام دوستی است، رابطه‌ای دوستی نام دارد که با دوام باشد. در نتیجه دوستی سه ویژگی متمایز دارد:

این سه ویژگی حداقل‌های دوستی هستند، حالا ویژگی‌های بیشتری نیز می‌تواند وجود داشته باشد اما درصورت نبود این سه ویژگی، رابطه مورد نظر دوستی نمی‌شود. مثلاً یک آشنایی بسیار طولانی مدت می‌تواند دوستی نام نگیرد یا از حالت دوستی خارج شود.

فواید دوستی:

اصلی‌ترین فایده‌ی دوستی کاهش اضطراب است، ما دوستی را لازم داریم تا بتوانیم از پس استرس روزانه زندگی بربیاییم. حال می‌تواند این استرس، استرس‌های کاری با تحصیلی باشد یا استرس‌های اجداد ما که حیوانات وحشی به قبیله حمله نکنند. به همین دلیل ما به صورت اجتماعی زندگی کردیم تا شانس خود را برای بقا بالا ببریم اما این تنها ارتباط دوستی با بقا نیست بلکه این ارتباط خیلی مستقیم‌تر است. در تحقیقات جدید اثبات شده که رابطه دوستانه مستقیماً با سلامت روان در ارتباط است. جامعه‌شناسی به نام امیل دورکیم[2] بیان کرد که افراد در گروه‌های اجتماعی هستند و این کنار هم بودن در گروه‌های اجتماعی بر سلامت جسمی آن‌ها اثرگذار است، او هشدار داد که اگر افراد از جامعه جدا شوند، احتمال بیشتری برای خودکشی دارند و افرادی که در جامعه بوده و از نظر شأن اجتماعی در جامعه پذیرفته هستند، احتمال کمتری برای خودکشی دارند. پس می‌توان متوجه شد که اقدام به خودکشی تنها یک تصمیم فردی نیست و  اطرافیان نیز بر روی این تصمیم اثرگذار هستند. در کتاب روابط از دست رفته می‌بینیم که جدا افتادگی اجتماعی می‌تواند ما را به سمت افسردگی یا اضطراب هدایت کند. مثلاً در تحقیق بلندمدتی متوجه شدند، افرادی که ابتدای در ابتدای تحقیق بیان می‌کنند روابط اجتماعی‌شان کمتر است‌، احتمال بیشتر وجود دارد که در چند سال بعد و در طول تحقیقات از دنیا بروند. سپس دانشمندان نقش عوامل دیگر را نیز از بین بردند اما در هر حالت نقش روابط اجتماعی در تحقیق محو نمی‌شد، مثلاً زمانی که سیگار کشیدن را ثابت نگه می‌داشتند یا رفتارهای پرخطر برای سلامتی یا وضعیت اقتصادی را ثابت نگه می‌داشتند، باز هم افرادی که روابط اجتماعی‌شان کمتر بود به نسبت طول عمرکمتری داشتند. این نشان می‌دهد که ما به دیگران نیاز داریم. به حضور افراد دیگر نیاز داریم و این نیاز داشتن تنها به روابط خانوادگی یا روابط رمانتیک منحصر نمی‌شود.

سال‌ها بعد از صحبت‌های امیل دورکیم متخصصان متوجه شدند که نرخ مرگ و میر نوزادان در پرورشگاه‌ها بسیار بیشتر از نوزادان دارای سرپرست است. زیرا نوزادان پرورشگاهی جدا از هم نگه‌داشته شده و پرستاران نیز تماس فیزیکی بسیار کمی با آن‌ها دارند. محققی نوزادان پرورشگاهی را با نوزادانی که در درخانه بوده یا حتی با نوزادانی که مادران‌شان زندانی بودند مقایسه کرد و متوجه شد نوزادانی که با مادرشان هستند، حال اگر مادرشان هر جایی باشد از نظر رشد توانایی شناختی سطح تقریباً یکسانی دارند و در هر حالت رشد شناختی این نوزادان در آینده از رشد شناختی نوزادان پرورشگاهی بیشتر می‌باشد. در نتیجه نوزادانی که تماس اندکی با مراقب حود دارند، از رشد شناختی کمتری بهره‌مند شده و 37 درصد آن‌ها نیز فوت می‌کنند.

تحقیقات دیگری بر روی میمون‌ها انجام شد که نوزاد میمون را از مادرش جدا می‌کردند و تلاش کردند ببینند که نوزاد میمون فقط بخاطر غذا به مادرش وابسته می‌شود یا موضوعات دیگری نیز در وابستگی به مادر دخیل هستند، در قفس بچه میمون دوتا گزینه به عنوان مادر گذاشته شده بود که یکی عروسک نرم و پشمی شبیه میمون بود که شیر نمی‌داد و گزینه دوم یک میمون فلزی بود که می‌توانست بچه میمون از آن شیر بخورد، عروسک نرم به مادر بچه میمون بسیار شبیه‌تر بود و هدف پژوهشی این بود که بچه‌ میمون‌ کدام مادر را انتخاب می‌کرد. در این پژوهش دیده شد که بچه میمون مادر عروسکی و نرم و پشمی را انتخاب کرد و متوجه شدند که تنها نیاز بچه‌ میمون‌ها به شیر خوردن، هدایت کننده رفتار آن‌ها نبوده و آغوش عروسکی که شبیه مادرشان بود و حکم آغوش گرم و نرم را داشت برای بچه میمون‌ها ارجحیت بیشتری داشت. محققان در تحقیقات بعد متوجه شدند که درست مثل نوزاد انسان، نوزاد میمون نیز زمانی که از مادرش دور شود، در رشد و توانایی‌های شناختی دچار مشکلاتی می‌شود. این‌ها نشان می‌دهد که ما نیازهای ارتباطی داریم و صِرف رابطه با دیگران برای نه تنها انسان‌ها بلکه دیگر حیوانات اجتماعی مثل میمون‌ها بسیار مهم است.

 

مغز ما از ابتدا خودش را برای رابطه دوستی آماده می‌کند:

در آزمایشی چند ساعت از تولد نوزادان گذشته بود و جلوی چشم نوزاد تصویری می‌گذاشتند، تصویری از اشکال هندسی، تصویری از اجزای صورت بصورت بی‌نظم و یک طرح ساده از صورت آدم، متوجه شدند نوزادی که چند ساعت از عمرش نگذشته است به صورت آدم واکنش نشان می‌دهد. درواقع شکلی را که شبیه صورت بود با چشم دنبال کرده و سرش را به سمت او می‌چرخاند. از این عجیب‌تر این است که اگر نوزادی به صورت انسانی واکنش نشان ندهد یا به چشم آدم‌ها خیره نشود، این کودک ممکنه دچار اختلال اوتیسم در آینده بشود.

این‌ها نشان می‌دهد که در مغز ما از ابتدا بخش‌هایی برای روابط اجتماعی وجود دارد، چیزی که بعضی به آن مغز اجتماعی یا Social Brian  می‌گویند. پس ما از همان اول امکانات و توانایی‌هایی برای برقرار کردن رابطه اجتماعی داشته و می‌دانیم وقتی از اجتماع جدا می‌افتیم خطراتی تهدیدمان می‌کند.

نویسنده: عرفان حمیدی

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *