روابط عاشقانه

همانطور که در دیدگاه شناختی افکار خودآیند مورد بررسی و تفحص قرار می گیرند، داشتن قصه خاصی از عشق نیز می‌تواند در داشتن تعریفی از چیستی روابط عاشقانه نقش داشته باشد. سرانجام اینکه داستان‌ها هم علت و هم معلول بوده و همواره با زندگی ما در تعامل اند(استرنبرگ، بارنز و همکاران، 2001 ،نقل از گراوند و  میرزایی، 1396).

عشق و اجزای آن

گونه های مختلف عشق براساس ترکیب این سه عنصر شامل:

6 ) عشق همدلانه: در آن صمیمیت وتصمیم / تعهد بدون شهوت وجود دارد. عشقی است که برای مدت طوالنی در یک رابطه دوستانه و متعهدانه به حیات خود ادامه می دهد ودر مراحلی که جاذبه فیزیکی رو به افول گذاشته است، ازدواج مطرح می شود .اغلب عشق های رمانتیک ممکن است سرانجام به عشق رفاقتی تبدیل شوند .

7) عشق احمقانه: در آن شهوت و تصمیم / تعهد بدون صمیمیت وجود دارد. معروف است به عشق طوفانی. ازآنجا که صمیمیت فرصت رشد نمی یابد و شهوت به زودی فروکش می کند، هر دو طرف احساس تغییرکرده و مأیوس می شوند .بنابراین عشقشان بسیارکوتاه است

8) عشق کامل و آرمانی: در آن هر سه مولفه وجود دارد. عشق کامل که بسیاری از مردم سعی می کنند آن را به دست آورند، به خصوص کسانی که عشق رمانتیک را تجربه کرده اند تالش می کنند به این عشق دست یابند (استرنبرگ، 1998).

 

انواع نظریات عشق

مثلث عشق استربرگ

از مهم ترین و مورد توجه ترین نظریه هایی که به تبیین انواع عشق می پردازد نظریه مثلثی عشق است که توسط  یکی از روانشناسان معاصر به نام استرنبرگ ابداع شده است. استرنبرگ  در دیدگاه سه وجهی خود ازعشق شامل: صمیمت، هوس(شهوت) و تعهد، بر این باور است که گونه های مختلف عشق ازترکیب این سه عنصر پدید می‌آید.

گونه های مختلف عشق شامل: 1) فقدان عشق 2) دوست داشتن 3) شیفتگی 4) عشق پوچ 5) عشق رمانتیک6)  عشق همدلانه 7) عشق احمقانه 8) عشق کامل و آرمانی(استربرگ، 1998).

نظریه سبک‌های عشق‌ورزی لی

به علت ناتوانی در سایر دیدگاه‌ها در تبیین عشق، لی(1988، به نقل از نتو 2007) سعی کرد تا آن را به شکلی دیگر توصیف کند، او نوعی تیپ‌شناسی معرفی می‌کند که بر شباهت رنگ‌ها استوار است(موسوی و رضایی،1393). از دیدگاه لی سه تیپ اولیه عشق عبارت‌اند از: عشق رومانتیک(اروس)، عشق بازیگرانه(لودوس) و عشق دوستانه(استورگ). همچنین تیپ‌های ثانویه نیز شامل عشق شهوانی(مانیا)، عشق واقع‌گرایانه(پراگما)، عشق فداکارانه(آگاپه) می‌شود(نبوی حصار، عارفی و یوسفی،1393).

سه تیپ اولیه عشق عبارت‌اند از:

این نوع عشق توام با میل فیزیکی شدید به معشوق است و بر اساس زیبایی، جذابیت و تناسب فیزیکی شکل می‌گیرد.

در این شیوه، عشق به عنوان یک تفریح تلقی شده و هیچ تعهدی در آن نیست، وضعیتی که مانند شرکت در یک بازی تلقی می‌شود و معمولاً کوتاه مدت است و به زودی تمام می‌شود.

نوعی از عشق که طی آن صمیمیتی لذت‌بخش به آهستگی رشد یافته و به طرفین گسترش می‌یابد. در این فرایند به تدریج طرفین، زوایای وجودی خود را بیشتر برای یکدگیر فاش می‌کنند.

تیپ‌های ثانویه نیز شامل:

 

 

 یافته های تحلیل آماری(نوری و جان بزرگی، 1390 ،نقل از ضرغامی، 1394 )نشان داد که توان پیش بینی ارزش‌های ازدواج از طریق انواع عشق و سبک‌های دل بستگی وجود دارد؛ به گونه ای که ارتباط منفی معناداری بین عشق آگاپه با ارزش سلسله مراتبی و بین عشق آگاپه با ارزش خودپیروی عقلی، همچنین ارتباط مثبت معناداری بین عشق مانیا با  ارزش سلسله مراتبی، بین عشق استورگ و مانیا با ارزش برابرنگری، بین عشق مانیا و سبک دل بستگی ایمن با  ارزش خودپیروی عاطفی، بین عشق استورگ و عشق پراگما با ارزش خودپیروی عقلی، بین پراگما و آگاپه و دل  بستگی ایمن با ارزش محاط شدگی و پراگما و مانیا با بازخورد کلی به ازدواج وجود دارد.

نتایج پژوهش (یوسفی و همکاران،1390)با استفاده از مدل تحلیل مسیر نشان داد که بین سبک های عشق ورزی وکیفیت زناشویی رابطه وجود دارد نتایج نشان دادکه سبک های عشق ورزی استورگ، اروس وپراگما و آگاپه بارضایت، انسجام وتوافق زناشویی رابطه مثبت دارد و سبک های عشق ورزی مانیا، لودوس با رضایت، انسجام وتوافق زناشویی رابطه منفی دارد (معما، 1394).

نظریه هاتفیلد و رپسون

 هاتفیلد و رپسون(1993) عشق پرشور و عشق رفاقتی را بدون توجه به سن ، جنس و فرهنگ معرفی کرده اند.عشق پرشور ، هیجانی پر حرارت است که تمایل شدید و مدت‌دار برای پیوند با دیگری را شامل می شود اما عشق رفاقتی، احساس دلبستگی عمیق، تعهد و صمیمیت را شامل می‌شود. به نظر هاتفیلد و رپسون عشق پرشور با گذشت زمان به سرعت کاهش می‌یابد اما عشق رفاقتی نه تنها

حفظ می‌شود بلکه افزایش نیز می‌یابد. برخی تفاوت‌های جنسیتی نیز در رابطه با این دو نوع عشق گزارش شده است؛ به گونه‌ای که عشق در مردان ، پرشورتر از عشق در زنان و عشق در زنان ، رفاقتی‌تر از عشق در مردان است؛ در عین حال به عقیده الین هاتفیلد، عشق دو نوع اصلی بیشتر ندارد: عشق دلسوزانه و عشق شهوانی. عشق دلسوزانه، مشخصه‌اش احترام متقابل، دلبستگی، عاطفه و اعتماد است. عشق دلسوزانه معمولاً در فضایی از احساس درك متقابل و احترام مشترك برای یکدیگر رشد می‌یابد. مشخصه عشق شهوانی، هیجان شدید، جاذبه جنسی، اضطراب و عاطفه است. هنگامی که به این هیجانات شدید از سوی مقابل نیز پاسخ داده شود، فرد احساس خوشحالی و ارضاء می‌کند(آسادو و آرون).

 

نظریه آبراهام مازلو

عشق کمبود، نوعی از عشق است که خودخواهانه، تسخیری و حریصانه است؛ در این عشق، نیازهای برآورده نشده فرد دخیل است. به عبارت دیگر، فرد دیگری را به این دلیل دوست دارد که نیازهایش را ارضاء کند.

مازلو  این عشق را”عشق کمبود” می نامد. این نوع عشق مثل اعتیاد به دارو است. فرد خود را به دیگری می آویزد و به دلیل نابسندگی خود ، نمی تواند بدون او هیچ کاری انجام دهد. در واقع همان طور که اعتیاد به دارو در طبقه پایین شایع  است ، اعتیاد به این عشق نیز در طبقه متوسط بسیار شیوع دارد. به نظر می رسد عشق رمانتیک استرنبرگ، همان عشق  کمبود مازلو باشد. عشق کمبود مانند چاهی است که باید پر شود. یک خأل که عشق در آن ریخته می‌شود.

عشق وجودی : نوع دیگر عشق، عشق بالغ و فروتن است که تنها بر اساس عشق به وجود دیگری بنا می شود. باز و  خودمختار است. متکی به خویش است و آزادانه ارزانی می شود. عشق وجودی بدون شک ارزشمند تر، باالتر و بسیار  باشکوه تر از عشق کمبود است(مازلو،1970).

 

نظریه اریک فروم

انواع عشق را چنین بیان می کند: 1 -عشق برادرانه: اساسی ترین نوع عشق که زمینه ی همه عشق های دیگر را تشکیل می دهد و منظور از آن ، همان احساس مسولیت ، دلسوزی ، احترام و شناختن همه انسان ها و آرزوی بهتر کردن زندگی دیگران است. 2 -عشق مادرانه: قبول بدون قید و شرط زندگی کودك و احتیاجات اوست که دارای خاصیت نوع پرستانهوفداکارانه است. 3 -عشق جنسی: این عشق شوق فراوان بهآمیزش کامل است بهمنظور حصول وصول با فردی دیگر . ماهیت این عشق طوری است که فقط به یک نفر محدود

می شود و عمومی نیست و چه بسا که فریبکارترین نوع عشق است.4 -عشق به خود: نوعی توانایی نسبت به پذیرش قدرت یا ضعف خود است . هر گاه کسی از خود به عنوان وسیله یا چیزی به جای یک انسان مورد احترام استفاده کند عشق به خود به مرحله ی سلطه جویی سوق داده می شود . 5 -عشق به خدا: این عشق نمی تواند از عشق به پدر و مادر جدا باشد . اگر شخصی خود را ازدلبستگی دردمندانهبه مادر، خانوادهوملت جدا نسازد، اگرهمان وابستگی بچگانهرا نسبت به پدریاهرقدرت دیگر که کیفروپاداش دهنده است حفظ کند هرگزنمی تواند به عشق کامل تری کهعشق به خداست برسد ، آنگاه دین او همان دین مراحل اولیه است که در آنها خدا یا مادری حمایت کننده است یا پدری پاداش دهنده و کیفرگر(فروم،1397).

 

نظریه رولومی

چهار نوع عشق را می‌شناسد : سکس یا شهوت یا غریزه جنسی، مهرمایه یا اروس که مشوقی برای فرزندزایی و آفرینش است، حُب یا دوستی و عشق برادرانه ، آگاپه یا عشقی که وقف دیگری است.

رادو، عشق را واکنشی هیجانی مستمر نسبت به یک منبع لذت معلوم معشوقی که فرد عاشق تمایل به وصال آن را دارد ( تعریف کرده است و انواع عشق را شامل؛ جنسی، پدرومادری، برادروار، اتکایی، خودشیفته و عشق به گروه، مکتب، و مملکت می‌داند(رولومی،1978).

 

منابع:

 

 

Sternberg,R. J, barnes, M, hojjat, M. (2001). Empirical test of aspect of theory of love as story. European jornal of Personality, 15, 1-20

 

پایان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *