به نام خدا

جستاری در دنیای مرزی‌ها

گلچین مطالب از 6 منبع تخصصی اصلی اختلالات شخصیت

علت‌شناسی اختلال شخصیت مرزی:

عوامل خطر بسیار مختلفی در پیدایش اختلال شخصیت مرزی می‌تواند دخیل باشد:

عوامل عصبی‌-زیستی:

تصور می‌شود برخی عوامل عصبی-زیستی خطر نشانگان کامل BPD را افزایش می‌دهند، در حالی که تصور می‌شود عوامل دیگر تنها به توضیح هیجان‌پذیری یا تکانشگری شدید افراد مبتلا به این اختلال کمک می‌کنند(سیور،2000 به نقل از کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015).

افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی نسبت به گروه کنترل کارکرد پایین‌تر سروتونین را نشان می‌دهند که به کژتنظیمی کلی مربوط می‌شود(سولوف، ملتزر، گریر و همکاران، 2000 به نقل از کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015).

افراد مبتلا به BPD به تصاویر هیجانی با افزایش فعالیت بادامه واکنش نشان می‌دهند، که به کژتنظیمی هیجانی مربوط می‌شود(هازلت، ژانگ، نیو و همکاران 2012؛ سیلبرسویگ، کلارکین، گلداشتاین و همکاران 2007 به نقل از کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015)؛ درحالی که در میان افراد جامعه‌ستیزِ نترس، کاهش فعالیت بادامه نشان داده می‌شود(کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015).

تصور می‌شود که نقص در قشر پیش‌پیشانی در تکانشگری سهم دارد، افراد مبتلا به BPD نقایصی در قشر پیش‌پیشانی و اتصال مختل بین قشر پیش‌پیشانی و بادامه نشان می‌دهند(نیو،‌هازلت، بوچسبام و همکاران 2007به نقل از کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015).

اختلال شخصیت مرزی در وابستگان درجه اول فراد مبتلا به این اختلال 5 برابر شایع‌تر جمعیت عادی است(حق‌شناس، 1395).

 

اختلال شخصیت مرزی در میان بستگان درجه اول زیستی مبتلایان در مقایسه با جمعیت عمومی، در حدود پنج برابر شایع‌تر است.

 

نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی با چند عامل زیستی از جمله توارث‌پذیری( ۴۲ تا ۶۸ درصد) و نابهنجاری‌هایی در بادامه و قشر پیش‌پیشانی و مناطقی از مغز که در پردازش و تنظیم و هیجان درگیر هستند ارتباط دارند.  افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است همچنین نابهنجاری‌هایی در انتقال دهنده‌های عصبی و هورمون‌های درگیر در تنظیم پاسخ‌های هیجانی و حساسیت نسبت به درد داشته باشند(هالجین، کراس ویتبورن2103).

یک تخمکی یا همسان‌پژوهی‌ها و دو تخمکی یا ناهمسان پژوهی‌ها هم از نرخ هم‌گامی بیشتر بین دوقلوهای یک تخمکی خبر می‌دهند که از نقش ژنتیک در بروز اختلال شخصیت مرزی خبر می‌دهد(بارلو1394).

واکنش‌گری هیجانی که یکی از جنبه‌های اصلی اختلال شخصیت مرزی است، محققان را بر آن داشته تا این صفات شخصیتی را سرنخ عوامل ارثی (اندوفنوتایپ‌های) دخیل در این اختلال بدانند. مطالعات ژنتیکی مهمی در جریان است که در حال بررسی ژن‌های مرتبط با ماده عصبی شیمیایی سروتونین هستند؛ چون ناکارایی نظام سروتونین با بی‌ثباتی هیجانی، رفتارهای خودکشی‌گرا و تکانشگری مبتلایان به این اختلال رابطه دارد(بارلو1394).

این تحقیقات در مراحل اولیه به سر می‌برند و هنوز جواب محکمی به این سوال نداریم که تفاوت‌های ژنتیکی چطور به نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی منتهی می‌شود(بارلو1394).

مطالعات انجام شده از طریق تصویربرداری عصبی که نواحی مغزی سهیم در اختلال شخصیت مرزی، اختلال در شبکه لیمبیک را مطرح می‌کند؛ جالب اینکه ناحیه‌ای از مغز که در تنظیم هیجان و انتقال عصبی دخالت دارد، این یافته‌ها را به پژوهش‌های ژنتیکی پیوند می‌زنند.  فعالیت سروتونرژیک کم با تنظیم خلق و تکانشگری رابطه دارند و همین باعث می‌شود هدف مطالعات گسترده قرار گیرند(بارلو1394).

 

عوامل روان‌شناختی

اگرچه عوامل زیستی قطعاً آسیب پذیری در برابر ابتلا به اختلال شخصیت مرزی را ایجاد می‌کنند اما دیدگاه روانشناختی در رویکردی که متخصصان بالینی برای تأمین درمان اختیار می‌کنند برجسته‌تر است.  اختلال در عملکرد هیجانی مؤلفه مهم تشخیص اختلال شخصیت مرزی را تشکیل می‌دهد و به همین دلیل پژوهشگران اقدامات خود را برای مشخص کردن فرآیندهای روانشناختی خاص که در این اختلالات هیجانی مشارکت دارند، متمرکز کردند. به نظر می رسد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی قادر نیستند هیجانات خود را تنظیم کنند، در تحمل ناراحتی محدودیت‌هایی دارند و از موقعیت‌ها و احساساتی که از لحاظ هیجانی ناراحت‌کننده هستند، اجتناب می‌کنند(هالجین، کراس ویتبورن2103).

ممکن است بتوانید تجسم کنید که وقتی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی  که با موقعیت‌های استرس‌زا مواجه می‌شوند، چگونه این مشکلات می‌توانند به نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی در زندگی روزمره تبدیل شوند. این افراد بیشتر از دیگران از موقعیت‌های تنش‌زای هیجانی که افراد تجربه می‌کنند، دچار اندوه می‌شوند، احساس ناراحتی بیشتری می‌کنند و وقتی اشکالی پیش می‌آید، کنترل خشم برای آن‌ها خیلی مشکل‌تر است(هالجین، کراس ویتبورن2103).

 

تجربیات عوایل کودکی در ایجاد اختلال شخصیت مرزی نقش مهمی ایفا می‌کنند، از جمله این تجربیات مورد غفلت قرار گرفتن در کودکی، تجربیات آسیب‌زا و مشکلات زناشویی یا روانپزشکی در خانواده است. به علاوه کودکانی که دلبستگی نایمنی داشته‌اند، بیشتر احتمال دارد که در بزرگسالی به اختلال شخصیت مرزی مبتلا شود(هالجین، کراس ویتبورن2103).

 

عوامل اجتماعی:

بدرفتاری دوران کودکی در بافت آسیب‌پذیری ژنتیکی

یک عامل خطر محیطی مهم در تبیین اختلال شخصیت مرزی بر اساس تعامل ژن محیط، سن احتمالی ضربه اولیه به خصوص سوءاستفاده جنسی و فیزیکی است. مطالعات زیادی نشان می‌دهند که مبتلایان به این اختلال، بیش از افراد سالم و افرادی که اختلال روانپزشکی دیگری دارند از سوءاستفاده خبر می‌دهند. متأسفانه این نوع مطالعات که بر پایه تجدید خاطره و همبستگی بین دو پدیده استوار هستند، به طور مستقیم می‌گویند که آیا سوءاستفاده، مسامحه و غفلت موجب بروز اختلال شخصیت مرزی در آینده می‌شود یا نه. محققان در مطالعه‌ی مهمی، ۵۰۰ کودک را که شواهدی دال بر سوءاستفاده فیزیکی و جنسی و غفلت از آن‌ها در دوران کودکی وجود داشت پیگیری و آن‌ها را در بزرگسالی با گروه گواه مقایسه کردند. کودکانی که بیشتر مورد سوءاستفاده و غفلت واقع شده بودند، در مقایسه با گروه گواه به طور معناداری اختلال شخصیت مرزی داشتند. این برای دختران و زنان اهمیت خاصی دارد، زیرا احتمال سوءاستفاده جنسی از دخترها ۲ تا ۳ برابر احتمال سوءاستفاده جنسی از پسرها است(بارلو1394).

آشکار است که اکثر کسانی که تشخیص اختلال شخصیت مرزی دریافت می‌کنند مورد سوءاستفاده یا غفلت هولناک والدین، سوء استفاده جنسی، سوء استفاده فیزیکی یا ترکیبی از آن‌ها قرار گرفتند(بارلو1394).

در مورد کسانی که چنین پیشینه‌ی نداشته اند هم تحقیقاتی در جریان است که چطور دچار اختلال شخصیت مرزی شدند؛ برای مثال عواملی مثل مزاج( طبیعت هیجانی از جمله تکانشی تحریک پذیر یا بیش از حد حساس بودن) یا اختلال‌های عصبی شناختی( مثل قرار گرفتن در معرض الکل یا دارو در دوران جنینی) و نحوه تعامل این افراد با صحبت‌های پدر و مادرشان می‌توانند بخشی از موارد ابتلا به اختلال شخصیت مرزی را توجیه کند(بارلو1394).

اما توجه داشته باشید که تاریخچه ضربات دوران کودکی از جمله تاریخچه سوءاستفاده جنسی و فیزیکی در افرادی که اختلالات دیگری مثل اختلال شخصیت اسکیزوئید، اختلال نشانه‌بدنی، اختلال وحشت‌زدگی و اختلال هویت گسستی دارند هم دیده می‌شود(بارلو1394).

علاوه بر این بخشی از مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی تاریخچه این نوع سوء استفاده‌ها را ندارند. اگرچه به نظر می‌رسد سوءاستفاده جنسی و فیزیکی در دوران کودکی نقش مهمی در سبب‌شناسی اختلال شخصیت مرزی بازی می‌کند ولی به نظر نمی رسد هیچ یک از آن‌ها شرط لازم و کافی ایجاد چنین سندرومی‌‌باشد(بارلو1394).

BPD به نرخ بسیار بالای بدرفتاری و غفلت دوران کودکی و به برآوردهای بالای وراثت‌پذیری گره‌خورده است (کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015).

اما چگونه می‌توانیم به میزان اهمیت بدفتاری در دوران کودکی پی ببریم؟

در تحقیقی پژوهشگران 197 جفت دوقلوی همسان را مطالعه کردند، دوقلوهایی که یکی از آن‌ها اما نه دیگری، گزارش داد که در کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته است. چنانچه بدرفتاری و نه آسیب‌پذیری ژنتیکی، BPD را پدید می‌آورد، در این صورت کسانی که سابقه‌ی بدرفتاری دارند باید در مقایسه با هم‌شکمان خود که مورد بدرفتاری قرار نگرفته‌اند، نرخ بالاتری از BPD داشته باشند؛ اما چنین چیزی مشاهده نشد. نرخ BPD در جفت‌های دوقلو مشابه بود؛ یعنی بدرفتاری دوران کودکی بعد از کنترل عوامل ژنتیکی BPD را پیش‌بینی نکرد. در مطالعه‌ی دیگری روی دوقلوها، تجارب آسیب‌زای دوران کودکی در کسانی که دچار BPD شدند، بعد از در نظر گرفتن ویژگی‌های خانوادگی، کمتر از یک درصد واریانس را تبیین کرد(برنز، آمستادتر، آگن و همکاران 2013 به نقل از کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015).

در نتیجه با این که سابقه‌ی بدرفتاری در میان کسانی که BPD دارند شایع است، این یافته‌ها نشان می‌دهد که ممکن است بدرفتاری نیروی محرکه‌ای نباشد که این اختلال شخصیت را به راه می‌اندازد.

در تاریخچه‌ی افراد مبتلا به این اختلال سوءاستفاده جنسی وجسمی، نادیده گرفته شدن، تعارضات کینه‌ورزانه، طلاق و فقدان والدین بسیار شایع است(حق‌شناس، 1395).

مواجهه با تغییرات سریع فرهنگی

اختلال شخصیت مرزی در میان کسانی که تغییرات سریع فرهنگی را تجربه کرده‌اند هم مشاهده شده است. مشکلات هویتی، خلا و پوچی، ترس از طرد شدن به آستانه اضطراب پایین در کودکان و بزرگسالان مهاجر دیده شده است.

این مشاهدات نیز از این احتمال حمایت می‌کنند که ضربه قبلی در برخی افراد می‌تواند اختلال شخصیت مرزی منتهی شود(کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015).

نظریه‌ی بیماری‌پذیری-استرس لیهان: ارتباط میان عوامل ژنتیکی و محیطی

مارشال لیهان پیشنهاد می‌کند که BPD زمانی پدید می‌آید که اشخاصی که به‌علت بیماری‌پذیری زیستی(شاید ژنتیکی)در مهار هیجآن‌های‌شان مشکل دارند، در خانواده‌هایی بی‌اعتبارساز [1]بزرگ می‌شوند. یعنی، بیماری‌پذیری کژتنظیمی هیجانی از راه تعامل با تجارب بی‌اعتبارساز به پیدایش BPD کمک می‌کند. در یک محیط بی‌اعتبارساز، به احساسات شخص اهمیت داده نمی‌شود و به آن بی‌توجهی می‌شود؛ یعنی تلاش‌های شخص برای بیان احساسات، نادیده گرفته یا حتی تنبیه می‌شود(کرینگ، جانسون، دیویسون، نیل 2015).

دو عامل اصلی مفروض کژتنظیمی هیجانی و بی‌اعتبارسازی به نحوی پویا با یکدیگر تعامل می‌کنند.

این فرایند در چهار مرحله اتفاق میفتد:

 

 

عوارض:

علائم جنون‌وار(توهم، اغتشاش در تصویر ذهنی از بدن، اختلال توهمی در موقع به خواب رفتن و افکار ربطی) در مواقع واکنش به استرسريال مرگ زودرس یا معلولیت جسمی متعاقب اقدام به خودزنی یا خودکشی(حق‌شناس، 1395).

 

گردآوردنده: عرفان حمیدی

منابع

#روابط

#شخصیت

#همدلی

#عزت‌نفس

#عشق

#دلبستگی

#ازدواج

#پایداری_روابط

#زندگی_مشترک

#اختلال_شخصیت_مرزی

[1] Invalidating

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *